دلنوشته ....
نوشته شده توسط : مهسا

راز دل سوخته ام نگاه خسته ی تو بود و حرف شکفتنم کلام تو !

تکیه زده بودیم بر بنیاد عشق

اما چرا هر چه با هم ساختیم سست بود ؟

نگاه کن  به ظرافت نگاه اشکبارم که چگونه از پشت صفحه ای لغزان وتار به چشمان تو مینگرد وبه نگاهی خیره میشود که گویای عشقی دروغین است .

ببین چه ساده میشکند حرمت سنگین غرورم !

توی عاشق دور میشوی و من فراموش میکنم عشق وزندگی را واز یاد میبرم

نگاهی را که مرا هراسان می جست !

اما لحظه ای صبر کن

دل من پر از حرفهای ناگفته است

لحظه ای بیندیش به آنچه که بودیم به عشقی که رویید و نگاهی که بی جواب

بر صفحه ی  نوشته هایم جا ماند !

لحظه ای بیندیش که چه ساده شروع شد  وهر چه را  که در آن بود سوزاند !

چه ساده فراموش شد آنچه با هم ساخته  بودیم !





:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 28 / 6 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: